پرتال امام خمینی(س): یادداشت۸۴۴/ علی قنبریان

استاد مرتضی مطهری از متفکران معاصر است که کتاب‌های ایشان، روشنگر فرهنگ اسلامی است و از بسیاری از شبهات پاسخ داده است. در این نوشتار بر آن نیستیم که زندگانی ایشان را ذکر کنیم؛ چون تکرار مکرّرات است و دربارۀ آن بسیار گفته‌اند و بسیار شنیده‌ایم. یکی از آثار علامه مطهری، کتاب «داستان راستان» است که به زبان ساده و در قالب داستان‌هایی سرگرم‌کننده و آموزنده نگاشته شده است و شاید بتوان گفت که پرخواننده‌ترین کتاب ایشان است؛ چراکه علاوۀ بر دانشمندان و تحصیل‌کرده‌ها، فقیران علمی جامعه نیز حتی نوجوانان، از آن بهره گرفته‌اند. با توجه به سطح علمی و اجتماعی استاد مطهری، این سؤال به ذهن می‌رسد که ویژگی‌های «داستان راستان» چیست؟ و چرا ایشان، در کنار آن همه کارهای مختلف علمی و اجتماعی سطح بالا، چنین کتاب ساده و به‌دور از مباحث علمی و فلسفی را نگاشتند؟ مقالۀ حاضر برای پاسخ به ۲ سؤال بالا، سامان یافته است.

ویژگی‌های کتاب داستان راستان

«داستان راستان» مجموعۀ ۱۲۵ داستان کوتاه است. این کتاب به زبان‌های انگلیسی و ژاپنی ترجمه شده و برندۀ جایزۀ یونسکو در سال ۱۳۴۴ خورشیدی بوده است. استاد مطهری در این کتاب، داستان‌هایی را که به‌صورت پراکنده در قرآن و روایات و کتب تاریخ و تفسیر بوده‌اند، جمع‌آوری کرده است. داستان‌ها با هنرمندی خاصی در کتاب گردآوری و پردازش شده‌اند و به‌دور از مباحث سنگین و فنیِ علمی، ویژگی سرگرم‌کنندگی و جذابیت را دارا هستند. در ادامه، به برخی از ویژگی‌های کتاب «داستان راستان» اشاره می‌شود:

۱. واقعی بودن

کتاب‌های داستان را، از حیث محتوا، می‌توان به دو دستۀ واقعی و غیرواقعی تقسیم کرد. کتاب‌های «سیمای فرزانگان» تألیف رضا مختاری و «قصص‌العلماءِ» مرحوم تنکابنی و زندگی‌نامۀ خودنوشت آقا نجفی قوچانی با عنوان «سیاحت شرق» واقعی؛ و داستان‌های «هزار و یک شب» با برگردانِ عبداللطیف طسوجی و «کلیله و دمنه» و «قصه‌های لافونتن» و «کمدی الهی» اثر دانته آلیگیری، غیرواقعی هستند. «داستان راستانِ» استاد مطهری، همان‌طور که از نامش پیداست از نوع اول و واقعی بوده و واقعی بودن، از جذابیت آن نکاسته است. استاد مطهری دربارۀ این ویژگی کتاب گوید:

«نام این کتاب را به اعتبار اینکه غالب قهرمانان این داستان‌ها کسانی هستند که راست‌رو و بر صراط مستقیم می‌باشند و در زبان قرآن کریم صدیقین نامیده شده‌اند، داستان راستان گذشته‌ایم. البته از آن جهت هم که معمولاً طالبان و خوانندگان این‌گونه داستان‌ها افرادی هستند که می‌خواهند راست گام بردارند و این کتاب برای آنها و به‌خاطر آن‌هاست ما این داستان‌ها را می‌توانیم داستان راستان بدانیم. گذشته از همۀ این‌ها چون این داستان‌ها ساختۀ وهم و خیال نیست بلکه قضایایی است که در دنیا واقع شده و در متون کتبی که عنایت بوده قضایای حقی در آن کتب با کمال صداقت و راستی و امانت ضبط شود، ضبط شده و این داستان‌ها داستان‌های راست است، از این رو مناسب بود که مادۀ راستی را در جزء نام این کتاب قرار دهیم.» (مرتضی مطهری، داستان راستان، ص۱۲)

نقش سازندگی داستان‌های واقعی بیشتر و عمیق‌تر است؛ چون خواننده داستان را از محیط تخیل صرف خارج کرده و قهرمان و عناصر داستان را انسان‌هایی می‌یابد که در سال‌ها یا سده‌های قبل، روی همین کرۀ خاکی زندگانی کرده‌اند. پس، تشبّه به فضایل و خصوصیات ارزشمند آن‌ها ممکن و شایسته می‌شود. در قرآن نیز برای بیان فضایل انسانی و نشان دادن راه صداقت و فرزانگی از داستان استفاده شده است و نمونۀ مشهور و جذاب آن داستان حضرت یوسف(ع) است: «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ هَذَا الْقُرْآنَ وَإِن کُنتَ مِن قَبْلِهِ لَمِنَ الْغَافِلِینَ» (سورۀ یوسف، آیۀ ۳) ما بهترین سرگذشت‌ها را از طریق این قرآن، که به تو وحی کردیم، بر تو بازگو می‏کنیم؛ و مسلّماً پیش از این، از آن خبر نداشتی (ناصر مکارم شیرازی، ترجمۀ قرآن).

علاوۀ بر استاد مطهری، دانشمندان دیگری نیز از عنصر «داستان واقعی» برای راه‌یابی دیگران به سعادت و مدینۀ فاضله استفاده کرده‌اند. برای نمونه یکی از داستان‌های واقعی را که محمدکاظم هزارجریبی (زندگانی ایشان مصادف با دو سلسلۀ پادشاهی زندیان "۱۱۶۳_۱۲۰۹ق" و قاجاریان "۱۲۰۹_۱۳۴۴ق" بود) در یکی از آثارش آورده، نقل می‌کنیم. داستان زیر دربارۀ علامه بحرالعلوم (استادِ هزارجریبی) است:

«بعضی از ثقات نقل کردند که آن سیّد بزرگوار [مقصود علامه بحرالعلوم است] خواب‌های بسیار دیده بود و در یکی از آن خواب‌ها دید که او را داخل بهشت کردند و قصر او را به او نمودند. و او در حوالی قصر خود قصری دیگر دید. پرسید که این قصر از کیست؟ گفتند از جوانی است در حلّه که قهوه‌چی است و اوصاف و شمایل آن جوان را برای او وصف کردند. پس سیّدرضوان‌اللّه‌علیه یکی از مؤمنین نجف را طلبید و به او فرمود که به حلّه برو و در قهوه‌خانه‌های آن مرور نما و به قهوه‌چی‌ها نظر کن. جوانی در یکی از آن قهوه‌خانه‌ها هست به فلان و فلان صفت و چون او را پیدا کنی، در خانۀ او منزل کن و تا سه روز نزد او مکث کن و در این مدّت به اطوار و اعمال او ملاحظه نما و ببین که چه اعمالی دارد که مستحقّ چنین جایی گردیده است و خواب خود را برای آن نجفی بیان کرد. پس فرمود اگر از اعمال او چیزی نیابی که تو را دلالت کند بر استحقاق او به آن منزلت، پس بعداز آن از او سؤال کن که چه عمل کردی که سیّد چنین خوابی از برای تو دیده است. پس آن مرد به فرموده سیّد به حلّه رفت و در قهوه‌خانه‌ها مرور نمود تا در یکی از آن قهوه‌خانه‌ها آن جوان را دید. پس به گوشه‌ای نشست و اطوار او را ملاحظه نمود تا نزدیک غروب آفتاب. آن‌گاه به نزد او رفت و گفت که من یکی از اهلِ‌ نجفم و امشب مهمان توام. پس جوان او را به خانه برد و تا سه شب در منزل او ماند و از او کاری ندید که او را دلالت کند بر استحقاق آن منزلت عالی. پس به او گفت که جناب سیّد چنین خوابی برای تو دیده است و به این سبب مرا به نزد تو فرستاده است که اطوار تو را ملاحظه کنم شاید بیابم که به چه خصلت تو صاحب چنین منزلت شدی و من در تو چیزی ندیده‌ام که مرا دلالت بر آن کند. اکنون خبر ده مرا که چه‌کار کردی که مستحقّ این جاه گردیده‌ای؟ جوان چون این سخن را شنید گریان گردید و گفت من کاری نکرده‌ام که مستحقّ چنین منزلت گردم مگر آنکه در هنگام تزویج من مادرم اِبرام می‌نمود که زنی اختیار کنم و من می‌گفتم که زن نمی‌گیرم مگر آنکه جماعت بسیار از دختران را که در یک‌جا مجتمع باشند به من بنمایی تا آنکه من یکی را در میان آن‌ها اختیار کنم و الّا که اختیار زن نخواهم نمود. پس مادرم در یکی از عروسی‌ها که دختران بسیار در یک‌جا جمع شده بودند، مرا با خود برد به آن مکان به‌نحوی‌که کسی نیاید. پس من به آن دختران نظر کردم و در میان آن‌ها یکی را اختیار کردم و مادرم آن دختر را برای من گرفت و در شب عروسی چون دست او را بر دست من دادند و حاضران رفتند و من به نزد دختر رفتم، دیدم که دختر اضطراب بسیاری دارد. چون سبب آن را سؤال کردم گفت اگر مرا می‌کشی اختیار داری و می‌گذاری اختیار داری. من در این ساعت درد زاییدن دارم و چون من این سخن را از او شنیدم گفتم غم مخور که تو همیشه زن من خواهی بود و این فرزند فرزند من خواهد بود. پس در آن وقت رفتم به محله‌ای که مرا نشناسند. زنی آوردم که متوجّه او باشد تا آنکه پسری زایید. آن‌گاه زن خود را فرستادم به خانه مادر او که تا هفت روز در خانۀ مادر باشد به بهانۀ بیماری و آن طفل را در میان خرقه‌ای پیچیدم و پیش‌از صبح بردم در یک جانب مسجد گذاشتم و چون پیش‌نماز برای نماز صبح آمد و مردم جمع شدند، صدای گریۀ طفل را شنیدند. گفتند که این طفل از کیست که در اینجا انداخته‌اند؟ پیش‌نماز گفتند که کسی هست این طفل را بردارد و برای خدا او را تربیت نماید. پس من پیش رفتم و گفتم که من آن را تربیت می‌کنم. آن‌گاه طفل را برداشتم و به خانه بردم و دایه برای او آوردم و بعداز هفت روز مادر طفل را نیز به خانه خود آوردم و آن طفل را بزرگ کردم و او اکنون این کودک است که می‌بینی و تا حال غیر من و مادر او کسی بر این امر اطّلاع نداشت و الحال برای خاطر سیّد این قضیّه برای تو نقل کردم. شاید که این سِتر کردن من این کار را، حقّ‌تعالی را خوش آمده باشد و به این سبب به من رحم کرده باشد.» (محمدکاظم هزارجریبی، فضایل و کرامات علامه سیّدمحمدمهدی بحرالعلوم، ص۴۳ـ۴۴)

۲. غیرادبی بودن

زبان را به اعتبار شیوۀ بیان مقصود به علمی و عامّ و ادبی می‌توان تقسیم کرد:

الف) زبان علمی زبانی است که صرفاً برای انتقال مستقیم مفاهیم دقیق علمی به‌کار می‌رود. زبان علمی خشک و بی‌روح نیست و حتماً از عناصر خیال بهره می‌برد، ولی به‌اندازه. گاهی آوردن یک بیت شعر یا مصراع یا ضرب‌المثلی عامیانه، نوشته علمی را جذاب‌تر می‌کند (کاظم آل‌رضا امیری، طریق ویرایش: با نکوداشت استاد ابوالفضل طریقه‌دار، «ویراستار و زبان متن»، ص۲۰ـ۲۱)

ب) زبان عامّ زبانی است که برای مقاصد ارتباطی روزمره از آن استفاده می‌شود و محاوره و مکالمه، مکاتبۀ اداری، نگارش مدارک و اسناد حقوقی، و نظایر آن‌ها را دربرمی گیرد.

پ) زبان ادبی به آفرینش آثار ادبی اختصاص دارد و علاوه بر نقش پیام‌رسانی دارای نقش‌های بیان عاطفی و زیبایی‌آفرینی است.

تمییز زبان علمی از زبان ادبی نسبتاً آسان است. وجه تمایز زبان علم این است که صرفاً مقرون به دلالت صریح و مستقیم است. هدف زبان علمی این است که لفظ بر معنا دلالت آشکار و بی‌واسطه داشته باشد. در این زبان، لفظ شفّاف و فرانما (حاکی ماوراء) است، یعنی بی‌آنکه توجّه ما را به خود کلمات و تعبیرات جلب کند و ما را در خود متوقّف سازد، به‌سوی مدلول و معنا راهبر می‌شود. بدین سان، زبان علمی به زبان ریاضی و منطق نمادی گرایش دارد و کمال مطلوب آن زبانی جهانی یا زبانی است که با کامپیوتر پیشرفته ترجمه‌پذیر باشد. در عوض، زبان ادبی پر است از ابهام و ایهام و هالۀ معنایی و اشارات و اساطیر و صور خیال و خاطره‌ها و تداعی‌ها، یعنی سرشار است از دلالت‌های غیرمستقیم و ضمنی و ناآشکار. به‌علاوه، زبان ادبی صرفاً متوجّه پیام‌رسانی محض نیست، بیانگر عواطف نیز هست. تنها مراد و مقصود گوینده را نمی‌رساند، رفتار و برداشت او را نیز بیان می‌کند. فقط در پی خبر دادن نیست، درصدد این نیز هست که بر رفتار مخاطب اثر گذارد و حتی او را به واکنش و عمل خاصی وادارد. در زبان ادبی روی خود لفظ و روی نماد صوتی کلمه تکیه می‌شود. می‌توان گفت همۀ شگردها و فنون ادبی، مانند وزن، جناس، موازنه، تشبیه، استعاره، کنایه، و دیگر صنایع لفظی و معنوی، برای آن ابداع شده است که توجه مخاطب به این جنبۀ زبان ادبی جلب شود. البته انواع آثار ادبی همه به یک نسبت و به یک طریق از زبان علمی فاصله نمی‌گیرند؛ مثلاً ساختار صوتی در رمان به آن اهمیتی نیست که در پاره‌ای از اشعار غنایی هست، یا زبان پاره‌ای از اشعار فلسفی و تعلیمی دست کم جایی‌ به زبان علمی نزدیک می‌گردد.

تمییز زبان عامّ از زبان ادبی دشوارتر است؛ زیرا مفهوم متجانسی از زبان عامّ وجود ندارد: زبان عامّ هم زبان محاوره را دربرمی‌گیرد هم زبان اداری و بازرگانی هم زبان گروهی و حرفه‌ای را. از سویی، زبان عامّ نیز دارای نقش بیان عاطفی است که آن را به زبان ادبی نزدیک می‌سازد. هرچند، کمتر اتفاق می‌افتد که در زبان عامّ به‌عمد به خود لفظ علاقۀ خاصی ابراز شود. چنین چیزی به هر حال گاهی پیش می‌آید. همچنین مسلّم است که زبان عامّ بی‌طرفی زبان علمی را ندارد و غالباً درصدد آن است که نتیجه‌ای عملی به‌دست آورد و در مخاطب واکنش‌هایی ویژه برانگیزد. به هر تقدیر، اگر برای زبان عامّ فقط نقش ارتباطی قائل شویم به خطا رفته‌ایم (احمد سمیعی "گیلانی"، آیین نگارش، ص۴۱ـ۴۳).

با توجه به مباحث بالا لازم است گفته شود که، زبان «داستان راستان» از نوع علمی است مانند نثر ارزشمند کتاب «مدیر مدرسه» اثر جلال آل‌احمد.

دلیل نگارش داستان راستان

استاد مطهری را بیشتر به‌عنوان فیلسوف و متکلم می‌شناسند. وی در کنار آثار عمیق و علمی مانند «شرح اصول فلسفه و روش رئالیسم» و «شرح منظومه»، آثار غیرفلسفی مانند «داستان راستان» دارد. شاید بتوان گفت ساده‌ترین کتاب استاد از حیث محتوا، «داستان راستان» است. چرا استاد مطهری با آن همه مشغله و همچنین پایگاه علمی بالایی که داشت، دست به نگارش چنین کتابی زد؟

ممکن است کسی اشکال کند که بیان حکایات و داستان به‌دور از مباحث علمی و فنی است و سزاوار دانشمندی چون مرتضی مطهری نیست. در جواب گوییم، برای عالمان دینی استفادۀ از این عنصر (داستان) هیچ اشکالی ندارد زیرا در اقناع و پذیرش تودۀ مردم، بسیار کارساز است و به‌صورت ضمنی موضوعات عقایدی، اخلاقی، و فقهی را اثبات می‌کند و مطهری «داستان راستان» را برای همۀ مردم و ارتقاء سطح معرفت دینی آن‌ها نگاشته است و این‌گونه نبوده است که تمامی آثارش را برای تحصیل‌کرده‌ها و محققان بنویسد. ایشان برای تأثیرگذاری بر تودۀ مردم که غالباً اجنبی و غریب نسبت به دلیل و برهان هستند و به همان اندازه از قوت تخیل بالایی برخوردارند، از عنصر داستان استفاده می‌کند تا تدین و روبه‌سوی‌خداآوردن در آن‌ها تقویت شود و علاوۀ بر آنکه در آثارش به‌صورت جسته‌گریخته از داستان استفاده می‌کند، کتاب «داستان راستان» را تألیف می‌کند. مطالعۀ این کتاب می‌تواند برای عموم مردم سودمند بوده و سبب تقویت ایمان آن‌ها شود. حریم امام.

منابع

۱. قرآن کریم.

۲. آل‌رضا امیری، کاظم، ۱۳۹۷، طریق ویرایش: با نکوداشت استاد ابوالفضل طریقه‌دار، «ویراستار و زبان متن»، قم، نشر مؤسسۀ بوستان کتاب، چ اوّل، ص۱۹ـ۲۴.

۳. سمیعی (گیلانی)، احمد، ۱۳۹۸ش، آیین نگارش، ویراست دوم، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، چ پانزدهم.

۴. مطهری، مرتضی، ۱۳۷۴، داستان راستان، ق‍م‌: ج‍ام‍ع‍ۀ‌ م‍درس‍ی‍ن‌ ح‍وزۀ‌ ع‍ل‍م‍ی‍ۀ ق‍م‌: دف‍ت‍ر ان‍ت‍ش‍ارات‌ اس‍لام‍ی‌، چ ۷.

۵. مکارم شیرازی، ناصر، ۱۳۷۳ش، ترجمۀ قرآن، قم، ناشر: دارالقرآن الکریم ( دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی)، چ دوم.

. انتهای پیام /*